هوالعزیز
بعضی روزها چقدر زندگی کردن میون آدمها برام سخت میشه و اذیتم می کنه
تک به تک اونها از روی روحم عبور می کنن و رد پاهاشون قلبمو به درد میارن
اما
اگه امیدم به گوشه نگاه مهربونت نبود. این همه درد و رنج رو تاب نمی آوردم
اگه امید عاشق شدنت سرتاسر وجودمو تسخیر نکرده بود . بی شک تحمل زمین برام سخت می شد.
تو هستی و همین برای تحمل همه رنجهای زمین مرا بس
شقایقی
هوالعزیز
شقایق گــــــل همیشه عاشــــق
و من اینجام . میان انبوهی از عشاق .
میدونم احساسمو وقتی که در کنارتم می دونی
همه هستی ماله منه وقتی به دیدارم میای
هوالعزیز
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شدست
چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود
گیرم که برکه ای نفسی عاشقت شدست
( ز - ف )
شقایقی
هوالعزیز
مرگ مرگ مرگ
میخوام روزی صد بار این کلمه رو با خودم تکرار کنم تا شاید قدر زندگی رو بیشتر بدونم.
شقایقی