هوالعزیز
تنها گلبرگ های وجودم را از تن جدا می کنم
تا تمام وابستگی هایم از من جدا شده
یک به یک
من بمانم و تو
و جانی بی وابستگی .
شاید لحظه ای و گوشه ای
بر قامت بیکرانت دست بکشم.
و جاودانه شوم.
شقایقی
هوالعزیز
دوباره آخر داستان
دوباره یک پایان و یک شروع
همیشه منتظرش بودم
منتظر لحظه ای که تمام و شروع بشم
شقایقی