هوالمحبوب
دو سال پیش در سایت کلوب خودمو اینجوری معرفی کردم:
عاشق دلربایی های گاه به گاه آسمان و زمینم.باران که می بارد چشم می بندم و با بوی باران راه خانه را جستجو می کنم. هر سال در بهار زاده و تابستان به اوج و در پائیز عاشق و در زمستان به سکوت می نشینم به انتظار... با هر قاصدک همسفری آرزو می کنم لایق باران، آفتاب ، شقایق مقصدم عشق و مبدام عشق بی نگاه آسمانی یارم هیچ ترین زمینم...
امروز بعد از گذشت دوسال میگم:
من هنوز متولد نشدم... در عشق تو هنوز نطفه ای از بودنم بسته نشده...
صدایم کن...
هر آنچه هست . نیست می شود
نگاهم کم...
هر آنچه عقل . هیچ می شود..
شقایقی