تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

قربانگاه ...

به نام عشق 

.

.

.

" شمس " ، در آغوش من بود ... این تو بودی که رهایش نمیکردی... 

.

...... دیوانه زیبا ......

.

طعم این لحظه های مرا تا کنون هیچ واژه ای بر زبان جاری نساخته است

.

.

.

نسرین 

زیبا

به نام عشق

.

.

تو هم دردی و هم درمان ... یه تلفیق زیبایی ...

.

.

نسرین

مرکب ... مقصد

به نام عشق

.

.

 " عشق " ... 

................ مرکب حرکت است ، نه مقصد حرکت ..

.

.

نسرین 

تو ...

به نام عشق

.

.

" تو " ... شمس را نشانم دادی و تمام طعم های دنیا را در دهانم بی طعم کردی

" تو " ... خویشتنت را نشانم دادی و شمس چون برف نوپای سال ، درحضور نخستین گام های آفتاب ... ذوب شد

تو ... تو ... تو ... تمام هست من تویی ... تمام آنچه دانسته ام تویی ... تمام آنچه نمی دانم تویی ... تمام آنچه منم تویی ... تمام آنچه نیستم تویی

دوستت دارم ... بی بهانه ... بی دلیل ....................... آغوش نمی گشایی ؟؟  آماده پریدنم ...  

.

........... من تو را بی واسطه می خواهم ...........

.

.

نسرین

به نام عشق

.

.

عشق " تو " چنان نازک و ظریف ، چنان آرام و عمیق در من رشد می کند

و در صبحی خیال انگیز ، بی خبر ، به جوانه می نشیند

 " تو " ماجرای منی ... من تجربه " تو "

.

نسرین...

به نام عشق

.

.

امروز میخوام اسمی رو که پانزده ساله همراه منه ، از خودم جدا کنم... نمیدونم چرا ، اما عجیب دلم میخواد خودم باشم .

احساس می کنم " شقایق"  در لحظه ای از من کنده شد و براه دیگه ای رفت ... 

میخوام از این به بعد " نسرین " مقابل تو بنشینه ، با تو سخن بگه و از تو بنویسه... 

افتخار میدی ؟؟؟  :)

.

.

نسرین