تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

به نام عشق

.

.

روزهای یگانه ای هستن این روزهای من ... تجربه ای تکرار ناشدنی

نسبت به تمام اتفاقات لحظه هایم ، به شکل عجیبی نافهم و گنگ هستم

هرچه سعی می کنم دلیلی بیابم ، پاسخی پیدا کنم ... بی نتیجه است ... تمام جواب های دنیا از ذهنم فرار کرده اند ... تمام تحلیل های ذهنم ، به جوابی بی معنا می رسند

در این میان اما ... دلم ...ای دل دیوانه و عاشق من ... چرا اینچنین سر به میله های قفس می کوبی ... این عشق رنگین تمام وجودت را آغشته به خویشتنش کرده ... تو مانده ای تا پای عهد و پیمانت بمانی  ... تاوان این وفاداری را با جانت میپردازی اما دست از خویشتنت نمیکشی

آه ای دل ... دل دیوانه من ... عهد و پیمانت با " عشق " ... وفاداری به " خودت " ... تنهایی دارایی توست ... آرام بگیر دل بیقرار من ...

.

" نمی دونی ، نمی دونی ای عشق ... کسی که جوانیشو ریخته به پات

واسه اینکه تو رو از دست نده ... چه عذابی ، چه عذابی دیده  "             شهرزاد

.

.

...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد