به نام عشق
.
.
گفتم هرچی تو بخوای ... من تسلیم تو ... اما حرف بزن ... نذار در این حال گنگ ، گم بشم
حالا تو امروز حرف میزنی، اون هم از زبان " شمس "
میبینی چقدر بدجنسی ، میبینی چقدر عجیبی ، میبینی ...
مثل آفتاب در صلاه ظهر " هویدایی "
شکر که به طلب ام پاسخ میدی و هوای دل سربه هوامو داری ...
عاشقتم ودیگه هیچ حرفی برای گفتن در حضور تو ندارم ...
.
نسرین
به نام عشق
.
.
خیالت با من تنها هوای یک شدن دارد
هوایت با خیال من ، نوای خویشتن دارد
رها شو بگذر ا ز من ها ، صدا شو پرشو از فردا
بگیرم تنگ در آغوش ، میان بازوان گرم یک صحرا
صدای عشق را در من به تعبیری دگر بنشین
میان خانه خود شو ،بیا سمت لقای من
صدای باد و طوفان است ، نمی بینی نگاهم را
میان رنگ بی رنگی ، نمی بینی خیالم را
پری از خواب و بیداری ، پری از خشم و مهر من
به تعبیر دگر بنشین ، بیا بر خوان چشم من
مرا در یک نگاه عشق ، مرا در رنگ یک لحظه
مرا در حال خود جستی ؟ مرا در مست پیدا کن
بیا سمت وصال خود ، بیا سمت سماع خود
میان دست های من ، بیا سمت خودآی خود
.
.
نسرین