-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 آبانماه سال 1395 21:36
از راه رسیده ای تا تمام عشق های دنیا، طعم بی طعم شوند ...تا تمام برگ ها مست از مِی رنگ شوند . شمس تبریزی ... کدام مولانا، در کدامین چرخش عارفانه اش ، تو را از بیکران طلب کرد، که اینجا و اکنون دنیا مست حضور توست. از راه رسیدی ... لحظه از طپش افتاد ... زندگی آغاز شد ... . ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 خردادماه سال 1395 00:04
به نام بی نام دوست... . . ممنونم برای سی و پنج سال عمری که به من هدیه دادی ... برای سی و پنج بهار ،تابستان، پاییز، زمستان ممنونم برای لحظه به لحظه های این سالهای رفته از سی وپنج سال بودن بی وقفه ات در زندگیم از دستهای پر مهرت، از گرمای آغوشت، از لبخند های مداومت ممنونم که هرگز من رو به حال خودم رها نکردی و پیوسته...
-
درس ...
سهشنبه 11 خردادماه سال 1395 17:48
به نام عشق . . . اولین جلسه ای که غیبت کردم ... امروز ... بعد از چهار سال ... در دومین جلسه سال پنجم ... ماجرای عجیبی هستی ... ماجرایی تمام ناشدنی ... . دوستت دارم با آنکه برای این دوست داشتن ، لایق نیستم ... . . نسرین
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 خردادماه سال 1395 18:39
به نام ... . . دوباره خیابانگردی رو از سر میگیرم ، تا از نو تو را ترجمه کنم... " عشق " . این منم ... شاگرد رفوزه شده تو ... در کلاس اول ... . . ؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1395 17:45
به نام عشق . . . بغلم کن ... . . . نسرین
-
:)
شنبه 14 فروردینماه سال 1395 01:27
به نام عشق . . سال نو ...... سلام . . نسرین :)
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1395 03:02
به نام عشق . . اینگونه میخوانمت معشوق من ... " دیوانه زیبا " . .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 فروردینماه سال 1395 02:32
به نام عشق . . . حیرانم ... حیران مبهوت نیمه تاریکی وجودم هستم ... چه حجم عظیمی ... چه بودن قدرتمندی و من نمیدیدمش ... چه هنرمندانه نیمه های روشن و تاریک وجودم را پیش چشم هایم ، تمام قد عیان ساخته ای ... با تمام وجود روشنی ام را طلب می کنم اما ، آیا مرا از تاریکی ام گریزی هست ؟؟؟؟؟ یاری ام ساز تا خویشتنم را ، با آغوشی...
-
سال...
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1395 02:36
به نام عشق . . امسال ،برای من سال تجربه سکوته ... تا دریابم بی سر ، بی پا ،بی دست ، بی زبان ، بی ذهن ... بی ذره ای بودن در درگاه " تو " ، معنا و مفهومش چیه ... امسال ، سال تجربه طعم " تسلیم " بودنه ... طلب امسال من ، تجربه این طعمه ... منت گذاشته و من رو به ذره ای از این طعم میهمان کن محبوب من... ....
-
بذر...
سهشنبه 3 فروردینماه سال 1395 14:29
به نام عشق . . وقتی به گلدان مادرم نگاه میکنم ، که بعد از صبری طولانی ، از هسته ای تنها به شکوفه هایی رسیده ... حیران حضور و لبخند و بودنت میشوم ... عاشق سرانگشتانت میشوم که به لمس لحظه ای ، اینچنین از گلدانی سرد ، درختی عاشق و ایستاده خلق میکنند ... . من ... بذری کوچکم نهفته در دل خاک ... صبر میکنم به لحظه رستنم ......
-
آفتاب ...
دوشنبه 2 فروردینماه سال 1395 02:55
به نام عشق . . آفتاب که طلوع کند ، من به حرمت چشم های تو ، تمام دارایی ام را به نخستین برق نگاهت تحویل میدهم و چشم میدوزم به پیچ جاده ... دلم را گره میزنم به لحظه وصل ... رویا میسازم از طعم یک لمس ... و ... صبر میکنم ... صبر میکنم تا " عشق " و " تو " ، به یک لحظه در من زاده شوید ... . . نسرین
-
...
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1394 13:07
به نام عشق . . . 1394... چه روز ها و سالهای عجیبی رو تجربه می کنم به لطف نگاه بیکرانت سالی که رفت ، بیکران تر از سال پیش از اون ، سرشاراز ناب ترین های طعم وجودی تو بوده ، لبریز بود از هزاران رنگ و رمز تازه از مفهوم بیکران " عشق " و "شمس " که نقش اول تمام این لحظه ها و طعم ها بوده و هست... چه زیبایی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1394 13:58
به نام عشق . . چه مفهوم دردناکی هستی چه درک بی پایان و عمیقی چه رنجی بر قلبم هدیه میکنی این روزها ، این روزهایی که ... عمیق تر و عمیق تر و عمیق تر ... نایاب تر و نایاب تر و نایاب تر این ماجرا ، ماجرای بودنت در لحظه هایم ، ماجرای طعم های بیکرانی که در جانم مینشانی ... تمام ناشدنی است تو اما ، دورتر ایستاده ای و با...
-
دل ...
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1394 08:52
به نام عشق . . دیگه این دل واسه ما دل نمیشه ... . . نسرین
-
تو را ...
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1394 18:50
به نام عشق . . من از عهد آدم " تو " را دوست دارم از آغاز عالم " تو " را دوست دارم چه شب ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم " تو " را دوست دارم . . " تو " را دوست دارم ... . نسرین
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 بهمنماه سال 1394 16:33
به نام عشق . . گفتم هرچی تو بخوای ... من تسلیم تو ... اما حرف بزن ... نذار در این حال گنگ ، گم بشم حالا تو امروز حرف میزنی، اون هم از زبان " شمس " میبینی چقدر بدجنسی ، میبینی چقدر عجیبی ، میبینی ... مثل آفتاب در صلاه ظهر " هویدایی " شکر که به طلب ام پاسخ میدی و هوای دل سربه هوامو داری ... عاشقتم...
-
حرف بی حرفی ... رنگ بی رنگی
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 13:21
به نام عشق . . خیالت با من تنها هوای یک شدن دارد هوایت با خیال من ، نوای خویشتن دارد رها شو بگذر ا ز من ها ، صدا شو پرشو از فردا بگیرم تنگ در آغوش ، میان بازوان گرم یک صحرا صدای عشق را در من به تعبیری دگر بنشین میان خانه خود شو ،بیا سمت لقای من صدای باد و طوفان است ، نمی بینی نگاهم را میان رنگ بی رنگی ، نمی بینی خیالم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 دیماه سال 1394 14:47
به نام عشق . . روزهای یگانه ای هستن این روزهای من ... تجربه ای تکرار ناشدنی نسبت به تمام اتفاقات لحظه هایم ، به شکل عجیبی نافهم و گنگ هستم هرچه سعی می کنم دلیلی بیابم ، پاسخی پیدا کنم ... بی نتیجه است ... تمام جواب های دنیا از ذهنم فرار کرده اند ... تمام تحلیل های ذهنم ، به جوابی بی معنا می رسند در این میان اما ......
-
عشق ...
سهشنبه 8 دیماه سال 1394 22:37
به نام عشق . . امروز اینگونه سخن گفتی، با قلب پر اشکم ... با چشم بیتابم : " دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت آمدم ،نعره مزن ، جامه مدر ، هیچ مگو گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم گفت آن چیز دگر نیست ،دگر هیچ مگو من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت سر بجنبان که بلی ، جز که به سر هیچ مگو .... " . . ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 دیماه سال 1394 00:02
به نام عشق . . ای دل دیوونه ... قلب پر آشوب ... آروم باش ... آروم . . ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 دیماه سال 1394 19:01
به نام عشق . . چشم هایم را چه آرام ، از هزاران جادوی برگ ها ، از دیوانگی رنگ ها ، از رقص شاخه ها ... از بیکران پاییز گذراندی ... تا بر دامان عروس فصل ها بنشانی... فصلی که پیدایی پنهانت ، عشق را ترجمه ای دیگر می کند... تا بیبنمت وقتی تا بدین اندازه در پیدایی ات ، پنهانی ... با خود می اندیشم چگونه ، این چشم های دیوانه...
-
راه ...
شنبه 21 آذرماه سال 1394 00:53
به نام عشق . . میگویم ... سخنی بگو ... حرفی بزن ... با راه پیش رو چه کنم؟؟ . . میگویی ... در انتظار شنیدن کدام پاسخی ... رو به کدام راه نشسته ای ... کدام معجزه را منتظری ؟؟؟ . دست های هویدایم را ندیدی ؟؟؟ نگاه گرمم را نچشیدی؟؟؟ خانه ای با من ، از نو نساختی ؟؟؟ چشم هایت را ببند ... راه تو را با خود خواهد برد ... . . ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 آذرماه سال 1394 17:30
به نام عشق . . . می باری و می نویسم ... می نویسی و می بارم . . . ...
-
چشم ...
یکشنبه 8 آذرماه سال 1394 21:53
به نام عشق . . یا تمام درختان این شهر دیوانه اند یا پاییز عشق را به تجربه ای تازه نشسته است یا چشم های من ... براستی با چشم های من چه کرده ای ؟؟ . . نسرین
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 آذرماه سال 1394 18:23
به نام عشق . . می نویسمت ... بزودی ... حال این روز هایم را ... طعم این لحظه هایم را ... کجای این دلم ، جا کنم این همه اشتیاق را ... کجای این روزگارم ، حل کنم این همه معنی را ... این همه طعم را بی هوا از راه میرسی، به آغوش حقیقتم میکشانی ،گره از بغضم وا میکنی، هوای زمین را از سرم می اندازی، چشم سر و دلم را به درک بلندی...
-
قربانگاه ...
جمعه 29 آبانماه سال 1394 17:34
به نام عشق . . . " شمس " ، در آغوش من بود ... این تو بودی که رهایش نمیکردی... . ...... دیوانه زیبا ...... . طعم این لحظه های مرا تا کنون هیچ واژه ای بر زبان جاری نساخته است . . . نسرین
-
زیبا
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1394 17:50
به نام عشق . . تو هم دردی و هم درمان ... یه تلفیق زیبایی ... . . نسرین
-
مرکب ... مقصد
یکشنبه 24 آبانماه سال 1394 22:38
به نام عشق . . " عشق " ... ................ مرکب حرکت است ، نه مقصد حرکت .. . . نسرین
-
تو ...
چهارشنبه 13 آبانماه سال 1394 17:08
به نام عشق . . " تو " ... شمس را نشانم دادی و تمام طعم های دنیا را در دهانم بی طعم کردی " تو " ... خویشتنت را نشانم دادی و شمس چون برف نوپای سال ، درحضور نخستین گام های آفتاب ... ذوب شد تو ... تو ... تو ... تمام هست من تویی ... تمام آنچه دانسته ام تویی ... تمام آنچه نمی دانم تویی ... تمام آنچه منم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 آبانماه سال 1394 14:47
به نام عشق . . عشق " تو " چنان نازک و ظریف ، چنان آرام و عمیق در من رشد می کند و در صبحی خیال انگیز ، بی خبر ، به جوانه می نشیند " تو " ماجرای منی ... من تجربه " تو " .