به نام عشق
.
.
.
حیرانم ... حیران
مبهوت نیمه تاریکی وجودم هستم ... چه حجم عظیمی ...
چه بودن قدرتمندی و من نمیدیدمش ...
چه هنرمندانه نیمه های روشن و تاریک وجودم را پیش چشم هایم ، تمام قد عیان ساخته ای ...
با تمام وجود روشنی ام را طلب می کنم اما ، آیا مرا از تاریکی ام گریزی هست ؟؟؟؟؟
یاری ام ساز تا خویشتنم را ، با آغوشی گشاده ، با عشق در بر گیرم ... خویشتن تمامم را ... با تمام رنگ و بویش ... با تمام روشنی و تیرگی اش ... تمام تمامم را ...
.
.
نسرین
به نام عشق
.
.
امسال ،برای من سال تجربه سکوته ...
تا دریابم بی سر ، بی پا ،بی دست ، بی زبان ، بی ذهن ... بی ذره ای بودن در درگاه " تو " ، معنا و مفهومش چیه ...
امسال ، سال تجربه طعم " تسلیم " بودنه ...
طلب امسال من ، تجربه این طعمه ... منت گذاشته و من رو به ذره ای از این طعم میهمان کن محبوب من...
.
.
نسرین
به نام عشق
.
.
وقتی به گلدان مادرم نگاه میکنم ، که بعد از صبری طولانی ، از هسته ای تنها به شکوفه هایی رسیده ... حیران حضور و لبخند و بودنت میشوم ... عاشق سرانگشتانت میشوم که به لمس لحظه ای ، اینچنین از گلدانی سرد ، درختی عاشق و ایستاده خلق میکنند ...
.
من ... بذری کوچکم نهفته در دل خاک ... صبر میکنم به لحظه رستنم ... به لحظه چشیدن طعم لمس سرانگشتانت ... به لحظه دیدار ... صبر میکنم ...
.
.
نسرین
به نام عشق
.
.
آفتاب که طلوع کند ، من به حرمت چشم های تو ، تمام دارایی ام را به نخستین برق نگاهت تحویل میدهم و چشم میدوزم به پیچ جاده ... دلم را گره میزنم به لحظه وصل ... رویا میسازم از طعم یک لمس ... و ... صبر میکنم ... صبر میکنم تا " عشق " و " تو " ، به یک لحظه در من زاده شوید ...
.
.
نسرین