تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

مسافر کوچولو

سلام

یه روز از یه دوست یه سی دی هدیه گرفتم . توی اون سی دی یه فولدری بود به اسم مسافر کوچولو . یه مدتی فرصت نکردم گوشش کنم اما وقتی برای اولین بارگوشش کردم خیلی چیزا ازش یاد گرفتم . با اینکه طولانیه اما در طول یه روز 3 بار گوشش کردم . بعضی قسمتهاشو حداقل 10 بار گوش کردم تا بفهممش و از اون یاد بگیرم. بعد از رفتن یک ماه گذشته که یکی از گذرگاههای زندگیمو طی کردم . دیشب با اینکه حال خوشی نداشتم اما به یاد همون دوست دوباره گوشش کردم . اینبار مفهوم و معانی خیلی از کلمات و جمله های اون برای من تغییر کرده بودن .معنای جملات و کلام اون برای من خیلی پر مفهوم شدن. احساس کردم هنوز خیلی مونده تا معنی بسیاری از جمله های اونو بفهمم و یاد بگیرم. احساس کردم برای بار اول که گوشش کردم به خیلی از جمله های اون اعتقاد داشتم وفکر می کردم که من می تونم اونطوری باشم و یا اینکه اصلا اونطوریم اما نه. من هنوز ابتدای راهم و برای رسیدن به بسیاری از مفهموم اون جمله ها باید روزهای بسیاری رو به خودم ببینم . بایداین یک ماه می گذشت و من لحظه هایی رو تجربه می کردم تا بفهمم زندگی خیلی پر معناتر از چیزیه که من فکر می کنم . احساس می کردم بعد از بیست و پنج سال که از زندگیم گذشته تازه به نقطه صفر رسیدم اما نه من هنوز منفی بینهایتم  و هنوز مونده تا به صفربرسم . هنوز خیلی راه دارم که باید تنهایی برم.

در زندگی،  هرکدوم از ما لحظه ها و ثانیه هایی رو تجربه می کنیم که شگفت انگیزن و همه ما به وجود یک دست بینهایت در  خلق اونها اعتقاد داریم. من روزهایی رو تجربه کردم که زمینی نبودن و همه وجودم در بودن یک برتر . یک والا گواهی می داد. باید اون لحظه های می اومدن و می رفتن تا من بفهمم هنوز درابتدای راه رسیدنم و هنوز ابتدای جاده ام و باید باخود کوله بار سرشارتری بردارم تا در طول مسیر کم نیارم و بتونم روی پاهای خودم بایستم. تا اگه زمین منو انکار کرد یا همه هستی ترکم کرد بازم بتونم ادامه بدم . باید استوارتر باشم تا بتونم به مقصد به انتهای جاده برسم و لایق دیدار یار بشم.

بیائید با هم درد انسان بودن را تجربه کنیم . خود را لایق و سزاوار این درد کنیم تا بتوانیم به مفهوم بودن و زیستن دست یابیم . تا هنگام رفتن . هنگام رسیدن . هنگام دیدار شرمنده دستهای تهی خویش نگردیم . تا انسان را به یار هدیه کنیم . بی هیچ کم و کاستی.

 

اما رازی که گفتم    خیلی ساده است

جز بادل هیچ چیز رو اونجوری که باید نمیشه دید

نهاد و گهر رو چشم سر نمی بینه

ارزش گل تو ، عمریه که به پاش صرف کردی

انسانها این حقیقتو فراموش کردن

اما تو نباید فراموش کنی

تو تا زنده ای ، نسبت به اونی که اهلی کردی مسئولی

تو مسئول گلتی

 

نسرین تو

یا حق

نظرات 5 + ارسال نظر
یک مرد تنها سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 05:30 ب.ظ http://sokotedel00.blogfa.com/

salam nasrin khanom
khili ziba bood omidvaram hichvaght ghose soraghetoon nayad
gheseat ra khandamo shenidam midanam zendegi sakht ast ama ey doost bedan ke kesi hast mano toro doost dare deleto be on bede
ya hagh

یک مرد تنها سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:05 ب.ظ http://sokotedel00.blogfa.com

سلام نسرین خانم راستی من لوگوی وبلاگم رو ساختم ممنون میشم که انو تو وبت بذاریش

هم و ها شنبه 10 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:47 ق.ظ http://gozargahh.blogsky.com/

سلام نسرین خانم
شروع زندگی رو به تعبیر خودمون میشناسیم
ولی پایان اون از درک ما انسانها خارجه
هرچی جلوتر میریم به مسایل ناشناخته برخورد میکنیم
هرچنر این تن زمینی هم از پا بیفته ولی زندگی واقعی تا بینهایت ادامه داره
خدا کنه همه انسان باشند و واقعا زندگی کنند

هم و ها یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:15 ق.ظ http://gozargahh.blogsky.com/

سلام نسرین جان
دوباره اومدم ولی اینبار اومدم بگم آپ کردم تونستی یه سر بزن
بای

! سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:02 ق.ظ http://alldaytimes.blogsky.com

سلام
* * *
داشتم این پست آخرو می خوندم
منتها یهو این آدرس اومد جلوی چشمم
http://www.alcoran.blogsky.com/

دارم اون طرف می رم ... یه وبلاگی بر علیه اعتقادات مذهبی
امشب باید برم واسش یه کامنت بنویسم
تونستی بیا کامنتمو بخون
تا یه ساعت دیگه اونو می نویسم

* * *
دو تا چیز بگم و رفع زحمت کنم
۱- خیلی مایل شدم اون مسافر کوچولو رو گوش بدم
چه جوری باید اونو تو بازار تهیه کرد
۲- ... رقص بالماسکه
یه شعری گفتم فکر می کنم در باره روابط آدما باشه
چهارشنبه بعد از ظهر خوشحال می شم اونو بخونید

یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد