تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

کربلا

هوالعزیز

 

 

عرش می لرزید وقتی خاک می شد بسترت

آسمان واکرد چتری از محبت بر سرت

حنجر جبریل هم با نام تو تطهیر شد

تا رسید آن تیغ بی شرم و حیا بر حنجرت

نخلهای تشنه از تنهایی ات خم می شدند

تا شنیدند از لبانت ربنای آخرت

ای همه مظلومیت ، سیمرغ قاف عاشقی!

رنگ غربت داشت از روز ازل بال و پرت

در دل رود فرات از ماهیان باید شنید

مرثیه بر آن گلوی تشنه ی از خون ترت

ای خدای زخمهای آشنا و ناگزیر

وحی تو شد "هل من ..." و یک قافله پیغمبرت

کوفه کوفه شرمساری مانده در تاریخ و باز

کربلا در کربلا ماییم و زخم پیکرت!

 

شقایقی

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:05 ب.ظ http://payambaredivaneh.blogfa.com

سلام عزیز
حتی اگه ۲۴ روز هم گذشته باشه تنها مهمون مسافر خونه ات منم
ارادت دارم

م ه د ی یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:26 ب.ظ http://tarlaan.blogfa.com

.
.
.

اگر گاهی دلتان می گیرد،
اینجا اندکی درد با کمی لطافت می دهند؛ به دیدارم بیائید.
.
.
.
چشم به راهم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد