هوالعزیز
ای کاش که معشوق ز عاشق طلب جان می کرد،
تا که هر بی سرو پایی نشود یار کسی
شقایقی
هومقام عشق بنازم که نیش بر رگ لیلی زنند و از تن مجنون خسته خون بدر آید
هو
مقام عشق بنازم که نیش بر رگ لیلی
زنند و از تن مجنون خسته خون بدر آید