تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

خنده های تلخ

هوالعزیز 

 

 

 

 

داشتم به فلسفه رابطه هامون فکر می کردم. اینکه ما ممکنه توی زندگیمون یک احساس ناب رو تجربه کنیم. احساسی مثل عشق مثل یک بستگی صادقانه و آینه وار 

حالا فکر کن به هر دلیلی از هزار و یک دلیلی که عاشق به معشوق نمیرسه . عاشق ما هم به اون وابستگی صادقانه وصالی نداشته باشه . اونو ازدست بده یا اصلا به دست نیاره 

دیشب به این فکر می کردم که چه خنده داره اگه ما بتونیم همون احساس رو با کسی دیگه هم تجربه کنیم . مخصوصا با همون صداقت و یکرنگی. بتونم به همون اندازه دوباره عشق بورزیم به کسی و دوباره علاقه به اون در همه وجودمون ریشه کنه. دیشب خندیدم . به اینکه تکرار یک رابطه عاشقانه خنده داره . چون بار دوباره ممکنه ما فقط تقلید بار نخست رو بکنیم و ... 

باز هم خندیدم. با صدای بلند هم خندیدم. خندیدم به این زندگی. به این دنیا و رابطه هاش   

 

***

یه روزی از یه دوستی که تجربه عشق بی وصال رو داشت پرسیدم : حالا چی؟ پس زندگی چی میشه؟ 

جواب داد: من دوباره عاشق میشم اما اینبار یکم دیرتر. 

من باز هم خندیدم . اما اینبار خنده ای تلخ.  

نمیدونم شاید همین خنده های تلخ ما هستن که به زندگی معنا میدن . معنایی برای عشق ورزیدن. معنایی به نام زیستن. زیستنی که بی عشق معنایی نداره. 

 

*** 

 

من هم دوباره عاشق میشم . اما بی شک اینبار دیرتر. خیلی دیـــــــــــــــــــــــــــــرتــــــــــــــــر 

شاید با بهاری که در راهه . شاید در همین زمستان زندگیم

 

بی شک بی عشق تو چهار فصل بی حاصلند. 

  

شقایقت

نظرات 6 + ارسال نظر
بهار زندگی یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ب.ظ

خواوند وقتی مخلوقی رو خلق میکنه از وجود خودش در اون میدمه راز عاشق شدن برای بار ها و بارها در اینه که انسان همیشه دنبال سر منشع این عشق درونی خودشه تا در اون غرق بشه و شراب ناب رو بنوشه و هر بار که عاشق میشه انگار یه روزنه جدید پیدا کرده و این دو حالت داره یکی اینکه ممکنه عشق قبلی اونو پخته تر کرده باشه و فقط یه سر منشع قوی تر اونو جذب می کنه و دو باره عاشق میشه و حتی اونو مستعد داشتن چندین نشانه عشق میکنه و این دقیقا یه حرکت به سمت جلو
دوم اینکه عشق قبلی آنقدر بزرگ بوده که اون کم آورده و اونقدر ضعیف شده که یه روزنه کوچیک اونو راضی می کنه و این دقیقا حرکت به سمت عقب

یه مرحوم از یاد رفته؟! یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:08 ب.ظ

خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است

کارم از گریه گذشته است به آن میخندم

¤¤¤

عاشق همه سال مست و رسوا بادا

دیوانه و شوریده و شیدا بادا

با هوشیاری غصه هر چیز خوریم

چون مست شدیم هر چه بادا بادا

¤¤¤

در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است

هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است

از درد تو هیچ روی درمانم نیست

درمان که کند مرا که دردم هیچ است...

و در آخر:

بی شک بی عشق تو چهار فصل بی حاصلند.

یه مرحوم از یاد رفته؟! یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:14 ب.ظ

کودکی ،دخترکی موقع خواب

سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید

زندگی چیست؟

پدرش از سر بی صبری گفت:

زندگی یعنی عشــــــق

دخترک با سر پر شوری گفت:

عشــــــق را معنی کن

پدرش داد جواب: بوسه گرم تو بر گونه من

دخترک خنده بر آورد زشوق

گونه های پدرش را بوسید

زان سپس گفت

پدر... عشــــــق اگر بوسه بود، بوسه هایم همه تقدیم تو باد.

یه مرحوم از یاد رفته؟! یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:20 ب.ظ

¤¤¤

مدرک عشق:

درکلاس محبت پشت نیمکت هاى صمیمیت درس عشق ودوستى ویکى شدن را آغاز کردیم

حال به آخرین درسش رسیدیم درسى که خوبست توهم آن را بدانی :

(عشـــق باید ورزید به همسفر زندگی و باید ماندگار بود درقلب یاران)

پس ای دوست! ای مهربان! ای همسفر! همیشه به یاد تو خواهم بود و هیچ گاه تو را فراموش نخواهم کرد.

¤¤¤

یه مرحوم از یاد رفته؟! یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:38 ب.ظ

یک عشـــق عروج است و
رسیدن به کمال یک عشـــق غوغای درون است و
تمنای وصال یک عشـــق خیال است و خیال است وخیال...

امیدوارم دیـــــر یا زود دوباره عاشــق شی.. و در آخر :

یا علی گفتیم و عشـــق آغاز شد.

شاید یک دوست دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ق.ظ

با تو ای عشق فصلی تازه ام
با تو لبریز خواهم شد و در دستان سخاوتمند تو جوانه خواهم زد
و بی تو
هر روز من روز مباداست .......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد