تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

برف نو . سلام

هوالعزیز 

 

 

 

برف می بارد، ساعت هاست.

تمام لحظه های مرا سپید پوش کرده

ومن روزهاست که تو را ترک گفته ام.

درخت اقاقیا، بی هیچ برگ و گلی

چه زود شاخه به دست گیسوی برف می سپارد.

*

زمستان است و تا صبح آسمان میهمان زمین است

و چون خورشید برآید

همه وجودم را چون سپید کوه، فرا گرفته ای.

*

روزهاست که ترکت گفته ام و

تو چه زود فراموشم کردی.

گویی با قاصدکی که به دست باد سپردم

خاطره ام را نیز از خاطرت زدوده ام

*

آه ای نجابت آسمان ، ببـار

تمامی ذرات تنم را فرا گیر.

مرا مدفون وقـــار خویش ساز

شاید در بهار ، در جوانه ای تنها

دوباره عاشق شوم. 

 

 

شقایقت

نظرات 1 + ارسال نظر
نازلی یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:35 ق.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام
وای چه شعر خوشگلی،
زمستان است و تا صبح آسمان میهمان زمین است

اینجاشو خیلی دوست داشتم.
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد