تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

شایسته ماندن

هوالعزیز 

 

 

دوباره سلام

خوشا بحال من که چون تویی دارم

صاحب خانه ای که هرگاه بر درگاهش می ایستم

در برویم می گشاید با چهره ای گشاده و بی هیچ سئوالی

با تمام علمش به تیرگی روح و درونم ، ستارالعیوبم می شود

مرا درآغوش می گیرد و لحظه به لحظه تیرگی هایم را با دست هایش می زداید

بعض که می گشایم، تکیه گاه اشک هایم می شود و روح خسته ام را تیمار میکند

در را دوباره نشانم می دهد و راه را

" برو و دوباره تلاش کن، روزی هزار بار عاشق شو

من اینجا  به انتظارت نشسته ام تا زخم هایت را روزی هزار بار مرحم گذارم.

برو و عاشق برگرد، شایسته ماندن "

 

  

 

شقایقی

نظرات 4 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ب.ظ http://www.akslar.com

سلام وبلاگ خیلی قشنگی داری لطفا به ما هم سر بزن.منتظرم

فرشیدرشیدی جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ب.ظ

دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم......

رز یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:04 ب.ظ

تولدت مبارک مهربون

فرشیدرشیدی سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ب.ظ

دوست خو بم نظر شما راجع به مرگ چیه ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد