هوالعزیز
بی آنکه از در درآیی , با منی
بی آنکه دیده باشم تو را, می شناسمت
بی آنکه خوانده باشمت , لبریز از توام
مرا در کدامین لحظه به جام کشیده ای که اینگونه عاشقم هستی
صدای بلند خندیدنت تمام هستی ام را به نیستی می برد تا به دیدارت درآیم.
در مرز نیستی؟؟؟
عجیب عاشقی هستی...
شقایقی
سلام و درود
سپاس از افکار و آثاری زیبا ...
همچون شقایق .