تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

قاضی...

هوالعزیز





هر روزی که بر روزهای عمرم اضافه میشه , هر صبحی رو که تا شب سفر می کنم ,وقتی تمام کسانی رو که به اونها عشق می ورزم مرور می کنم......... هر لحظه و هر ثانیه با تمام وجود احساس می کنم چقدر در میان این روزها و این آدمها تنها هستم...جز تو هیچ سرپناهی ندارم و هیچ محبوبی

احساس عجیبیه وقتی با این همه تنهایی,سرشار یک حس بی انتهای امنیت هستم...

خیالم راحته اگه تمام هستی من رو به انگشت قضاوت نشانه بره , اگر هر روز و هر لحظه آدمها من رو به هزاران تعریف گوناگون تحریف و تحقیر کنن...اگه باورها و اندیشه های من رو به سخره بگیرن و حتی برچسب دیوانگی بزنن..................... "تو" , بهترین دوستم, آگاه به کوچکترین احساسات و تفکرات وجودی ام,تنها قاضی ایستاده در درونم , تنها معشوق لحظه های زیستم... تو , من رو میشناسی, از دغدغه هام آگاهی,مقصد راهم رو میدونی,با تمام رنج هایی که برای انسان بودن و ماندن می کشم آشنایی... تو من رو به هزار انگشت نا فهمی ام قضاوت نمی کنی...... من خیالم راحته چون تو من رو به تمام می شناسی.

بذار دنیا هر کاری که می خواد بکنه ... من خیالم راحته چون " تــــــــو" رو دارم محبوب بی نام من



شقایقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد