تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

خیال تو ...

به نام عشق

خیال تو می آید , هست مرا با خود می برد

به دنیاهایی نادیده , به دیارهایی ناشنیده

فراتر از نام بودن , گسترده تر از رویا

من برجای مانده ام را آواره کوچه و خیابان دلم می کند... تا بیابمتان

میان تمام آنچه با خود می بری و هیچ برجای مانده ام , گیج و منگ مینشینم

هستِ در وصال تو ... من جامانده از خویش

خیال تو این روزها چه می کند با ... من تنها ...؟؟؟؟

شقایقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد