تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تو ...

به نام عشق

.

.

" تو " ... شمس را نشانم دادی و تمام طعم های دنیا را در دهانم بی طعم کردی

" تو " ... خویشتنت را نشانم دادی و شمس چون برف نوپای سال ، درحضور نخستین گام های آفتاب ... ذوب شد

تو ... تو ... تو ... تمام هست من تویی ... تمام آنچه دانسته ام تویی ... تمام آنچه نمی دانم تویی ... تمام آنچه منم تویی ... تمام آنچه نیستم تویی

دوستت دارم ... بی بهانه ... بی دلیل ....................... آغوش نمی گشایی ؟؟  آماده پریدنم ...  

.

........... من تو را بی واسطه می خواهم ...........

.

.

نسرین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد