تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

غم تو

هوالعزیز

 

 

غم را بر او گزیده می باید کرد

 

از چاه طمع بریده می باید کرد

 

خون دل من ریخته می خواهد یار

 

این کار مرا به دیده می باید کرد

 

نسرین تو که خیلی دلش برات تنگ شده و جز روی سجادش با اون مهر گلی جای دیگه ای آرامش نداره

یا حق - یا دوست - یا تو

کوچ

هوالعزیز

 

 

باز صفحه ای از دفتر زندگیم ورق خورد 

صفحه ای به وسعت از دست دادن عزیزی دیگر 

پدرم رفت ، تا بار دیگر با همه ذرات تنم باور کنم 

جز ذات بیکران تو 

همه پایان پذیریم و فانی

 

نسرین تو که  تنها پناهش دستهای مهربان توست

یا حق - یا تو

هوالعزیز

 

همیشه برام عزیز ترینی

 

 

از این که عاشق توام حس غرور می کنم

 

 

 

نسرین تو که این روزا خیلی دلش تنگه

 

یا حق - یا دوست - یا تو

تنهایی من و تو

هوالعزیز

 

 

باز من و تنهایی و تو . مثل همیشه تنها دلدار تنهائیهای منی ، با صدای نازک سه تاری میهمان وجودم  می شوی ، در درونم غوغایی به پا می کنی که تا اوج سر می کشد ، تنم را سرشار حس بی قراری می کنی.

وقتی قدم می گذاری و صدای گامهایت در درونم طنین انداز می شود ، نفسهایم به شماره می افتد و ضربان قلبم با صدای گامهایت هماهنگ.

وقتی خستگی روزگار ، تن خسته ام را با خود بدوش می کشد ، وقتی دلتنگی بی خبر به خانه دلم در می زند ، می دانم تنها پناه قلب دلتنگم  دستهای همیشه گرم توست که با مهربانی تمام ، دستهای مرا خواهند فشرد ، تا چون همیشه آرام بخش تنم باشند.

باز این تویی که با دستهایی که نمی بینم در گوشه تنهائیهایم اشکهایم را پاک می کنی ، باز این تویی با چشمی که نمی بینم به من لبخند می زنی و یاریم می کنی تا بایستم ، دلتنگی را از دلم می گیری و به من توان زیستن هدیه می دهی.

ای بهترین دوستم

برای دیدنت هیچ گاه چشم هایم را نخواهم گشود ، تو در همه تنم خانه ساخته ای .

صاحب خانه تویی

 

 

نسرین تو

یا حق

پرتو

هوالعزیز

 

 

پرتو نور روی تو ، هر نفسی به هر کسی

 

می رسد و نمی رسد نوبت اتصال من

  

 

 

 

نسرین تو

یا حق

نفس

هوالعزیز

 

 

اعوذ باالله من نفسی 

 

 

 

نسرین تو

یا حق

دل دیوانه ام

 

هوالعزیز

 

 

الهی

دل دیوانه ام ، برای داشتنت قرار ندارد

دستان کوچکم تا اوج آسمان برای لمس کردنت ، پرواز می کنند

بی تاب بودنت هستم و مشتاق دیدنت

ای بهترین دوستم

ای یگانه همسفرم

برای یک لحظه داشتنت ، همه هستم ام را معامله می کنم

برای یک برق نگاهت ، آسمان و زمین را به هم می ریزم

نگاهم کن تا سراسر وجودم را آرامشی بی انتها فرا گیرد

و از نو تولد یابم.

 

 

نسرین تو

یا حق

عشق به تو

هوالعزیز

 

در عشق توام ، نصیحت و پند چه سود

زهراب چشیده ام ، مرا قنــد چه سود

گوینـد مـرا که بنـــد بر پــاش نهید

دیوانه دل است ، پام بر بند چه سود

 

 

 

نسرین تو

یا حق