-
چشم تو
چهارشنبه 20 خردادماه سال 1388 09:46
هوالعزیز من عاشق چشمت شدم شقایقی
-
اندکی
دوشنبه 18 خردادماه سال 1388 15:13
هوالعزیز مرا اندکی دوست بدار اما طولانـــــــــــی شقایقی
-
دور شدم
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 11:26
هوالعزیز چقدر دور شدم از تو چقدر دور شدم از خودم چقدر دور شدیم از هم شقایقی
-
دریای من
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1388 16:04
هوالعزیز تو دریای من بودی آغوش بـــاز کن که می خواهد این قوی زیبا بمیــــرد شقایقی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1388 11:33
هوالعزیز با کعبه گفتم: تو از خاکی من از خاک. چرا باید به دور تو بگردم؟؟ ندا آمد:تو با پا آمدی برگرد.برو با دل بیا تا من بگردم شقایقی
-
باران
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 08:01
هوالعزیز حکایت بارانی بی امانست اینگونه که من دوستت می دارم شقایقی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 09:02
هوالعزیز هر لحظه حرفی در ما زاده میشود هر لحظه دردی سر بر میدارد و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش میکند این ها بر سینه میریزند و راه فراری نمییابند مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایشاش چه اندازه است؟ (دکتر شریعتی) شقایقی
-
افسون
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 12:46
هوالعزیز در بیکران زندگی دو چیز افسونم می کند: آبی آسمان که می بینم و می دانم که نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم که هست شقایقی
-
عشق
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1388 09:33
هوالعزیز اون روز که از سفر برمی گشتیم، وقتی که روی زمینهای شور و ترک خورده کنار جاده سرخیه شقایق رو دیدم جا خوردم. رنگ سرخش روی سفیدی شوریه زمین بینهایت زیبا بود . رو کردم به تو و ازت پرسیدم: راستی کدوم شما عاشق ترید؟؟ شقایق یا تو؟؟ با لبخندی به لب گفتی: وقتی که اولین مخلوقم عاشقم شد، اولین شقایق هم در زمین روئید حالا...
-
تولدمون مبارک
پنجشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1388 12:40
هوالعزیز تولد سه سالگیمون در این وبلاگ مبارک من و این کلبه تنهایی با هم سه ساله شدیم روزگاری که در این دنیا به عاشقانه ها سلام گفتیم تنها بودیم . حالا بعد از سه سال و با همه تجربیاتی که دیدیم و شنیدیم و کسب کردیم باز هم من و تو با هم تنها هستیم تو که تنهاترینی و من با داشتنه تو عاشق ترینم در اوج تنهایی این کیک پر از...
-
اوراق
چهارشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1388 12:47
هوالعزیز باد، مشتی ورق از دفتر عمر آورده است عشق سرگرمی سوزاندن این اوراق است شقایق تو
-
آدمها
دوشنبه 31 فروردینماه سال 1388 12:37
هوالعزیز بعضی روزها چقدر زندگی کردن میون آدمها برام سخت میشه و اذیتم می کنه تک به تک اونها از روی روحم عبور می کنن و رد پاهاشون قلبمو به درد میارن اما اگه امیدم به گوشه نگاه مهربونت نبود. این همه درد و رنج رو تاب نمی آوردم اگه امید عاشق شدنت سرتاسر وجودمو تسخیر نکرده بود . بی شک تحمل زمین برام سخت می شد. تو هستی و...
-
کاروان
شنبه 29 فروردینماه سال 1388 13:26
هوالعزیز کاروان غنچه های سرخ روزی می رسد قیمت لبهای سرخت روزگاری بشکند ؟؟؟
-
عاشقی
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1388 12:02
هوالعزیز ای همه شقایق های زمین با من دوباره عـاشق شوید شقایقی
-
همیشه عاشق
یکشنبه 23 فروردینماه سال 1388 13:59
هوالعزیز شقایق گــــــل همیشه عاشــــق و من اینجام . میان انبوهی از عشاق . میدونم احساسمو وقتی که در کنارتم می دونی همه هستی ماله منه وقتی به دیدارم میای شقایقی
-
سیب سرخ
سهشنبه 18 فروردینماه سال 1388 11:53
هوالعزیز ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود یک شهر تا به من برسی عاشقت شدست چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود گیرم که برکه ای نفسی عاشقت شدست ( ز - ف ) شقایقی
-
بهار - زمین - درخت
سهشنبه 11 فروردینماه سال 1388 13:13
هوالعزیز من درختم تو بهـــار من بهارم تــــو زمین من زمینـــم تو درخت شقایقی
-
مرگ = زندگی
یکشنبه 9 فروردینماه سال 1388 07:49
هوالعزیز مرگ مرگ مرگ میخوام روزی صد بار این کلمه رو با خودم تکرار کنم تا شاید قدر زندگی رو بیشتر بدونم. شقایقی
-
پرده
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1387 13:14
هوالعزیز ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است بردار ز رخ پرده که محتاج لقائیــــــم شقایقی
-
هبوط
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1387 12:08
هوالعزیز هنگامی که دستم از دستت جدا شد . نه . هنگامی که دستم را از دستت جدا کردم تو بالا ماندی و من هبوط کردم کاش می دانستم یک لحظه لمس دوباره دستانت برایم نهایت همه آرزوهای زمین خواهد شد . کاش می دانستی لحظه ای دوباره با تو بودن را به بهای همه عشقهای هستی خواهم خرید . کاش تنها برای لحظه ای نگاهت را به این سو به پائین...
-
نخستین
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1387 09:30
هوالعزیز سلام بر نخستین شقایق من رسیدن بخیر شقایقی
-
حراج
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1387 08:47
هوالعزیز عشق به من گفت که دلدار باش جنس حراج سر بازار باش شقایقی
-
قطاری به مقصد خدا
دوشنبه 23 دیماه سال 1387 13:20
هوالعزیز قطاری که به مقصد خدا می رفت ، لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست. کیست که با ما سفر کند؟ کیست که رنج و عشق توامان بخواهد؟ کیست که باور کند که دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن؟ از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود. در هر ایستگاه که قطار می گذشت سبک می شد. زیرا سبکی قانون...
-
برگای آخر
دوشنبه 18 آذرماه سال 1387 12:21
هوالعزیز تو مثل برگای آخر . که میمونن روی شاخه پـــــــر وصل یک بهاری شقایقی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 آذرماه سال 1387 08:12
هوالعزیز برف نو سلام سلام شقایقی
-
پای تو
شنبه 9 آذرماه سال 1387 14:22
هوالعزیز سرخی کفشت ای یار از خون عاشقان است کاری نمی توان کرد پای تـــــو در میان است شقایقی
-
لیلی
چهارشنبه 6 آذرماه سال 1387 08:31
هوالعزیز اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی حج عمره دانشجویی اسمم در نیومد. شکر شقایقی
-
محــــال
سهشنبه 28 آبانماه سال 1387 11:56
هوالعزیز زمانی که عشق فرمان می دهد محل سر تعظیم فرو می آورد شقایقی
-
نردبانی
دوشنبه 20 آبانماه سال 1387 12:23
هوالعزیز ...در آدمی عشقی ودردی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صد هزار عالم ملک او شود که نیاساید و آرام نیابد. این خلق به تفصیل در هر پیشه ای و صنعتی و منصبی و تحصیل نجوم و طب و غیر ذلک می کنند و هیچ آرام نمی گیرند زیرا آنچه مقصودست به دست نیامده است آخر معشوق را دلارام می گویند یعنی که دل به وی آرام گیرد پس به غیر...
-
سهراب
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1387 08:56
هوالعزیز کاش سهراب نمی رفت به این زودیها شقایقی